مطلب - چند حرف زندگی

خدا می داند........

خدا می داند که چقدر سخت تلاش کرده ای

وقتی سخت گریسته ای و قلبت مملو از درد است

خدا اشکایت را شمرده است.

وقتی احساس می کنی که زندگیت ساکن است و زمان در گذر خدا انتظارت را می کشد.

وقتی هیچ اتفاقی نمی افتد و تو گیج و ناامید، خدا برایت جوابی دارد .

اگر نا گاه دید گاه روشنی در مقابلت اشکار شدو اگر بارقه امیدی جرقه زد ، خدا در گوشت نجوا کرده است.

وقتی اوضاع رو براه می شود و تو چیزی برای شکر کردن داری ، خدا تو را بخشیده است.

وقتی اتفاقات شیرین و دلچسبی رخ داده و سراسر و جودت لبریز از شادی گشته خدا به تو لبخند زده است.

به یاد داشته باش :

هر جا که هستی وبا هر احساسی خدا می داند!


دوست..........

دو دوست در بیابانی در حرکت بودند در میانه راه بر سد موضوعی مشاجره پر داختند. دراین میان یکی از ان دوست بر صورت دیگری سیلی زد.

انکه سیلی بر صورتش خورده بود ،ناراحت شد ، اما چیزی نگفت تنها بر روی شن ها نوشت: امروز بهترین دوستم بر صو رتم سیلی زد.

انها به رفتن ادامه دادند تا به یک واحه رسیدن و تصمیم گرفتن تا تنی به اب بزنند انکه صورتش سیلی خورده بود به درون اب پرید اما نزدیک بود که غرق شود.

دوستش فورا خود را در اب پرتاب کرد و او را نجات داد. وقتی از آب بیرون امدند، انکه نجات یافته بود برو ی سنگی حک کرد : امروز بهترین دوستم زدگی مرا نجات داد . دوستش از او پرسید : پرا وقتی تو را ناراحت کردم بر شن نوشتی ، اما این بار که زندگیت را نجات دادم بر سنگ ؟

او در جواب گفت : وقتی کسی ما را می رنجاند باید آن را بر شن نوشت تا باد ها ی بخشش و گذشت آن را پراکنده و پاک سازد . اما وقتی کسی کار نیکی برایمان انجام می دهد باید بر سنگی حک کنیم تا هیچ باد ی نتواند آنرا پاک کند.

یاد بگیریم در درد هایمان را بر روی شن بنویسیم و شادی هایمان را بر سنگی حک کنیم .


بهارا! امدنت رو مبارک باد!

بنفشه پیش نیلوفر در امد که مبارک باد

که زردی رفت و خشکی رفت عمر پایدار امد

همی زد چشمک ان نرگس به سوی گل که خندانی

بلی گفتا که خندانم که که یارم در کنار امد

فراوان شد در این مجلس ریاحین و گل و نرگس

از ان چه بودهر باری شکوفه صد هزار امد

دل عشاق روشن شد هوای باغ و گلشن شد

هزاران ساقی زیبا به جام پر عقار امد


<      1   2   3